اینجا واژه هایم فریاد میزنند
|
|||||||||||||||
![]() ×لبخند را از جیبم در می آورم روی لبهایم میچسبانم کلید را توی در میچرخانم آب هم از آب تکان نمیخورد -------------------------------------------- اینجا رو ساختم واسه ی حرفای نگفته م ، واسه شادی هام واسه غم هام واسه خاطراتم.... بعضی وقتا چند جمله ی کوتاه یا یه عکس و درباره ش توضیحی نمیدم میخوام هرکسی برداشت خودشو ازش داشته باشه ×اینجا نه شادی مطلقه نه غم مطلق فقط احساسات یه دختره به نام آندیا آندیا اسم خودم نیس. آندیا اسمیه که 5 سال باهاش زندگی کردم من آندیا نیستم...آندیا یه شخصیت مستقل از منه که باهام زندگی کرده شاید بشه گفت یه شخصیت خیالیه که واسه من خیلی واقعیه my menU blogarchive posts designer
حمل ماینر از چین به ایران بهمن 1390 موکب باب الحوائج شهر حر پرواز پروانه ی خیال من ورامین وارنای کهن همراز never give up ×تنهای متفاوت× تنهایی ردیاب خودرو
TEMP:mozhgan
|
صفحه قبل 1 صفحه بعد |